بررسی سیستمهای قدرت- تکیلف شماره 4- کاپاسیتانس
اینم تمرینای سری چهارم (کاپاسیتانس)، فرصت تحویل: 6 و 7 دیماه. دانلود
اینم تمرینای سری چهارم (کاپاسیتانس)، فرصت تحویل: 6 و 7 دیماه. دانلود
مسافر تاکسی آهسته روی شانة راننده زد و گفت همین بغل پیاده می شوم. راننده جیغ زد، کنترل ماشین را از دست داد و نزدیک بود که بزنه به یک اتوبوس. از جدول کنار خیابان رفت بالا. نزدیک بود که چپ کنه
بقیه در ادامه مطلب
در تورنتو کانادا یه دانشگاه بود . تازگی ها مد شده بود دخترها وقتی می رفتن تو دستشویی ، بعد از آرایش کردن آیینه رو می بوسیدن تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بمونه .
بقیه در ادامه مطلب
آقاي اسميت به تازگي مديرعامل يك شركت بزرگ شده بود. مديرعامل قبلي يك جلسه خصوصي با او ترتيب داد و در آن جلسه سه پاكت نامه دربسته كه شماره هاي 1 و 2 و 3 روي آنها نوشته شده بود به او داد و گفت: «هر وقت با مشكلي مواجه شدي كه نمي توانستي آن را حل كني، يكي از اين پاكت ها را به ترتيب شماره باز كن.»
بقیه در ادامه مطلب
وقتی می خوای یک کاری انجام بدی اول خوب فکر کن بعد به حرف دلت گوش بده، بعد به خدا توکل کن و بعد اون کاری را انجام بده که زنت
می گه!
تمرینای سری سوم (اندوکتانس)، فرصت تحویل: دو هفته آینده. دانلود
Dear All students
Hi
You can DL the 3rd HW here. If you have any question, do not hesitate to ask.
Regards, Reza
قانون گاو
گاو سرشو مياندازه پايين و کار خودشو انجام ميده، کاري نداره کسي چي ميگه! از شاخش هم استفاده نميکنه، چون بهترين شاخ زنها رفتن توي ميدان گاو بازي و نابود شدند. براي مثال شما قصد داري به عيادت کسي در بيمارستان بري، بهترين راه اينه که راه خودت را بگيري و مستقيم وارد بخش بشي و به کسي هم توجه نکني، حالا مثلا اگر از نگهبان بپرسي که "الان ساعت ملاقات هست؟" يا اين که "ميتونم برم تو؟"
بقیه در ادامه مطلب
سناریوهای زیر تلاش میکنند که دیدگاه شما نسبت به عشق را توضیح دهند.
1- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب میکنید؟
الف : خرگوشب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب
بقیه در ادامه مطلب
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغ ِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد میگیری که خیلی میارزی.
خورخه لوییس بورخس
مردی مقابل گل فروشی ايستاد. او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر ديگری بود سفارش دهد تا برايش پست شود.
وقتی از گل فروشی خارج شد٬ دختری را ديد که در کنار درب نشسته بود و گريه می کرد. مرد نزديک دختر رفت و از او پرسيد : دختر خوب چرا گريه می کنی ؟
دختر گفت: می خواستم برای مادرم يک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است. مرد لبخندی زد و گفت :با من بيا٬ من برای تو يک دسته گل خيلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی.
وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضايت بر لب داشت. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نيستمرد ديگرنمی توانست چيزی بگويد٬ بغض گلويش را گرفت و دلش شکست. طاقت نياورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کيلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هديه بدهد.
میمون هایی که «ترسیدن» را یاد گرفتند:
میمون هایی که از مار نمی ترسیدند را در کنار مار ها قرار دادند. در همین حین صداهای بلند و وحشتناکی هم از بلندگو ها پخش کردند. با این کار میمون هایی که از مار ها نمی ترسیدند «یاد گرفتند» که از مار بترسند. نتیجه عجیب تر این آزمایش این بود که حتی میمون های دیگری که هم که از مار ها نمی ترسیدند با دیدن ترس سایر میمون ها آنها هم از مار ها ترسیدند.
بقیه در ادامه مطلب
نظرات خود را در ادامه بنويسيد.
نظرات مردم در برابر سوال بالا :
1. فهمــيده ام که باز کردن پاکت شير از طرفي که نوشته " از اين قسمت باز کنيد" سخت تر از طرف ديگر است 54 ساله
2. فهمــيده ام که هيچ وقت نبايد وقتي دستت تو جيبته روي يخ راه بري . 12 ساله
3. فهمــيده ام که نبايد بگذاري حتي يک روز هم بگذرد بدون آنکه به همسرت بگويي " دوستت دارم" . 61 سال
4. فهمــيده ام که وقتي گرسنه ام نبايد به سوپر مارکت بروم . 38 ساله
5. فهمــيده ام که مي شود دو نفر دقيقا به يک چيز نگاه کنند ولي دو چيز کاملا متفاوت ببينند. 20 ساله
6. فهمــيده ام که وقتي مامانم ميگه " حالا باشه تا بعد " اين يعني " نه" 7 ساله
بقیه در ادامه مطلب
روزی روزگاری پادشاه جوانی به نام آرتور بود که پادشاه سرزمین همسایه اش او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست آرتور را بکشد اما تحت تاثیر جوانی آرتور و افکار و عقایدش قرار گرفت. از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد. آرتور یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد، و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد. سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟بقیه در ادامه مطلب
اعتقاد:
اهالی روستایی تصمیم گرفتند که برای نزول باران دعا کنند.روزی که تمام اهالی برای دعا در محل مقرر جمع شدند،فقط یک پسربچه با چتر آمده بود،این یعنی اعتقاد.
اعتماد:
اعتماد را می توان به احساس یک کودک یکساله تشبیه کرد،وقتی که شما آنرا به بالا پرتاب می کنید،او میخندد ..... چراکه یقین دارد که شما او را خواهید گرفت،این یعنی اعتماد.
امید:
هر شب ما به رختخواب می رویم بدون اطمینان از اینکه روز بعد زنده از خواب بیدار شویم.ولی شما همیشه برای روز بعد خود برنامه دارید،این یعنی امید.
با عرض پوزش از تشکیل نشدن کلاسهای این هفته، به اطلاع متحرمتون میرسونم که:
روز دوشنبه 8/9/89 ساعت 1 تا 2، کلاس جبرانی بررسی سیستمهای قدرت (برای گروه روز دوشنبه) و روز سه شنبه 9/9/89 ساعت 1 تا 2نیز کلاس جبرانی ماشین 2 برگزار میشه. برنامه ریزی کنین که بیاین